این روزها
می خواستم یادداشت روزانه های کارآموزی رو بذارم ، که به جز دو سه روز تموم دو هفته رو نوشتم دیدم زیادن و یه کم تخصصی ، باید مختصر و مفیدشون کنم . فعلا هم حال و وقتش پیش نیومده ! اما به زودی شروع می کنم به نوشتن
این روزا روزای عجیبیه ! حال و هوای ادامه تحصیله ! حالا چرا تو این حال و هوا من آدم نمیشم که بشینم و درس بخونم و دنباله کار خویش گیرم نمی دونم ! بچه های دانشگاه که همه مشغول درس خوندن برا فوق هستن .حنان و امیر که بدون کنکور رفتن فوق .
پریشب شام قبولی فوق علیرضا و علی رو خوردیم . علیرضا دانشگاه خودمونه ولی علی و هومن میرن تربیت مدرس . دانشگاهم تموم شد . فوقش یه ترم و اگه طولش بدم دو ترم دیگه بیشتر مهمونش نیستم.
دیشب با احمد و سلمان بیرون بودیم . احمد داره میره آلمان . سلمانم داره میره یو اس . از سر شب تا دیر وقت با هم بودیم . چه دورانی داشتیم دبیرستان و راهنمایی ! هر گوشش یه خاطرس ! تا وقتی حرف رفتن نبود با اینکه دیر به دیر همدیگه رو می دیدیم خیال آدم راحته که هست ، حالا که که دارن میرن تازه به خودت میای که دیگه دیره ! حالا هر چی می خواین بگین اما رفقای دبیرستان و دانشگاه تو تموم رفیقایی که آدم پیدا می کنه تکن !
پی نوشت : من اصلا هم با این سهمیه بندی موافق نیستم !! چرا ؟! این از وضع شرکت های خصوصیه که نمونشو تو جنوب هم دیدیم ! پروژه مال شرکت نفته ! اونوقت پیمانکاری که داره چاه میزنه خودش داره له له بنزین میزنه و ماشینا رو زده گاراژ ! بنزین آزادم که خبری نیست ! از اون طرف کارت بنزین عزیز در جیب پدر گرامی بوده و افتاده مفقود گردیده از یابنده ! چی دارم میگم !! کارت بنزین حکم طلا رو داره گم بشه که دیگه پیدا نمیشه ! دو روز طول کشیده بریم بسوزونیمش ! یا سرور قطعه یا نمی دونم چیه ! مردم هم همین جور دارن میزنن تو سر و کله هم ! به خانومه میگم یه پرینت هم می خوام ببینم اقلا کجا ها زدن ازش ! وقتی کارتو سوزوند میگه هان ! وقتی بسوزونم اطلاعاتش پاک میشه دیگه نمیشه پرینت گرفت !!! میگم زن حسابی ! من که همون اول گفتم ! میگه هان ! باید بری نمی دونم کجای پستی که پرینت بگیری اینجا نمیشه ! سوزوندنشم ظاهرا طول می کشه ! خدا می دونه کی بیاد ! دو سه ماه دیگه. حالا می خوان مثل کارت بانک رمزیش کنن ! اگه از اول اینجوری بود این قدر کارت دو دره نمیشد ! حالا نشستیم که المثنی بیاد ! از این طرفم 9 شب به بعد دیگه هیچ ماشینی تو خیابون نیست که سوارت کنه ! تازه تابستونه اینجوریه ! چمدونم والا ! البته گفته باشم ! با این مشقتی که نفت در میاد و بنزین میشه و می رسه دستمون از انصاف به دوره که همین جوری دیمی مصرف بشه ! اما چه کنیم که این طرح اشکالات زیاد داره !
پی نوشت : خیابون آزادی رو چرا همچین کردن !؟ هم اتوبوس ها تو خط ویژه میرن هم بیرونش !! جای سواری ها هم که شده نصف ! این یکی رو هم چمدونم والا !
ماه رمضون هم رسید ! وقتی دل هاتون به مهمونی خدا رفت، وقتی نشستین پای سفره محبتش ، ما رو هم فراموش نکنین .
این روزا روزای عجیبیه ! حال و هوای ادامه تحصیله ! حالا چرا تو این حال و هوا من آدم نمیشم که بشینم و درس بخونم و دنباله کار خویش گیرم نمی دونم ! بچه های دانشگاه که همه مشغول درس خوندن برا فوق هستن .حنان و امیر که بدون کنکور رفتن فوق .
پریشب شام قبولی فوق علیرضا و علی رو خوردیم . علیرضا دانشگاه خودمونه ولی علی و هومن میرن تربیت مدرس . دانشگاهم تموم شد . فوقش یه ترم و اگه طولش بدم دو ترم دیگه بیشتر مهمونش نیستم.
دیشب با احمد و سلمان بیرون بودیم . احمد داره میره آلمان . سلمانم داره میره یو اس . از سر شب تا دیر وقت با هم بودیم . چه دورانی داشتیم دبیرستان و راهنمایی ! هر گوشش یه خاطرس ! تا وقتی حرف رفتن نبود با اینکه دیر به دیر همدیگه رو می دیدیم خیال آدم راحته که هست ، حالا که که دارن میرن تازه به خودت میای که دیگه دیره ! حالا هر چی می خواین بگین اما رفقای دبیرستان و دانشگاه تو تموم رفیقایی که آدم پیدا می کنه تکن !
پی نوشت : من اصلا هم با این سهمیه بندی موافق نیستم !! چرا ؟! این از وضع شرکت های خصوصیه که نمونشو تو جنوب هم دیدیم ! پروژه مال شرکت نفته ! اونوقت پیمانکاری که داره چاه میزنه خودش داره له له بنزین میزنه و ماشینا رو زده گاراژ ! بنزین آزادم که خبری نیست ! از اون طرف کارت بنزین عزیز در جیب پدر گرامی بوده و افتاده مفقود گردیده از یابنده ! چی دارم میگم !! کارت بنزین حکم طلا رو داره گم بشه که دیگه پیدا نمیشه ! دو روز طول کشیده بریم بسوزونیمش ! یا سرور قطعه یا نمی دونم چیه ! مردم هم همین جور دارن میزنن تو سر و کله هم ! به خانومه میگم یه پرینت هم می خوام ببینم اقلا کجا ها زدن ازش ! وقتی کارتو سوزوند میگه هان ! وقتی بسوزونم اطلاعاتش پاک میشه دیگه نمیشه پرینت گرفت !!! میگم زن حسابی ! من که همون اول گفتم ! میگه هان ! باید بری نمی دونم کجای پستی که پرینت بگیری اینجا نمیشه ! سوزوندنشم ظاهرا طول می کشه ! خدا می دونه کی بیاد ! دو سه ماه دیگه. حالا می خوان مثل کارت بانک رمزیش کنن ! اگه از اول اینجوری بود این قدر کارت دو دره نمیشد ! حالا نشستیم که المثنی بیاد ! از این طرفم 9 شب به بعد دیگه هیچ ماشینی تو خیابون نیست که سوارت کنه ! تازه تابستونه اینجوریه ! چمدونم والا ! البته گفته باشم ! با این مشقتی که نفت در میاد و بنزین میشه و می رسه دستمون از انصاف به دوره که همین جوری دیمی مصرف بشه ! اما چه کنیم که این طرح اشکالات زیاد داره !
پی نوشت : خیابون آزادی رو چرا همچین کردن !؟ هم اتوبوس ها تو خط ویژه میرن هم بیرونش !! جای سواری ها هم که شده نصف ! این یکی رو هم چمدونم والا !
ماه رمضون هم رسید ! وقتی دل هاتون به مهمونی خدا رفت، وقتی نشستین پای سفره محبتش ، ما رو هم فراموش نکنین .
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۶ساعت 22:30  توسط امیرحسین
|